English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4194 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
so muchthe worse U دیگر بدتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
Other Matches
so muchthe worse U چه بدتر
deteriorating U بدتر کردن
deteriorates U بدتر شدن
still worse U دیگه بدتر
deteriorating U بدتر شدن
deterioration U بدتر شدن
worst U بدتر ازهمه .
worst- U بدتر ازهمه .
aggravation U تبدیل به بدتر
deteriorative U بدتر شونده
aggravating U بدتر کننده
aggravative U بدتر شونده
deteriorates U بدتر کردن
deteriorated U بدتر شدن
worsens U بدتر کردن
worsening U بدتر کردن
pejorate U بدتر کردن
worsened U بدتر کردن
much worse U خیلی بدتر
worsen U بدتر کردن
worse U بدتر وخیم تر
worse off U در وضع بدتر
worse off U بدتر شدن
deteriorate U بدتر کردن
deteriorated U بدتر کردن
aggravate U بدتر کردن
aggravated U بدتر کردن
aggravates U بدتر کردن
aggravator U بدتر کننده
go from bad to worse <idiom> U بدتر شدن
deteriorate U بدتر شدن
exasperating U بدتر کردن تشدیدکردن
exasperated U بدتر کردن تشدیدکردن
exasperate U بدتر کردن تشدیدکردن
worsens U بدتر جلوه دادن
worsened U بدتر جلوه دادن
worsening U بدتر جلوه دادن
worsen U بدتر جلوه دادن
exasperates U بدتر کردن تشدیدکردن
it is never the worse U هیچ بدتر نیست
this is inferior to that U پست تر یا بدتر است
add insult to the injury <idiom> U [بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
relegates U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated U محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegate U محول کردن به جای بدتر فرستادن
The remedy may be worse than the disease. <proverb> U گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
relegating U محول کردن به جای بدتر فرستادن
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternatives U شق دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
else U دیگر
one an other U یک دیگر
next U دیگر
again U دیگر
alternative U شق دیگر
he is no more U او دیگر
alternatives U دیگر
alternative U دیگر
no more U دیگر نه
from each other <adv.> U از هم دیگر
secus U از دیگر سو
furthered U دیگر
furthering U دیگر
furthers U دیگر
others U دیگر
other U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
further U دیگر
another U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
otherwhere U جای دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
in fact U به عبارت دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
otherwhile U وقت دیگر
another guess U نوعی دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
at a later period U در موقع دیگر
about face U سوی دیگر
about face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
otherworld U دنیای دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
otherwhence U از جای دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
other U نوع دیگر
others U نوع دیگر
withil U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
elsewhere U بجای دیگر
elsewhere U درجای دیگر
variant U نوع دیگر
et al U و در جای دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
in other words <idiom> U به کلام دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
shunts U به خط دیگر انداختن
to wit U بعبارت دیگر
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
aliunde U از منبع دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U قسمتی دیگر
tother U بعدی دیگر
to be no more U دیگر نبودن
again U از طرف دیگر
otherguess U نوع دیگر
beside U ازطرف دیگر
the other two U دوتای دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
t' other U بعدی دیگر
otherness U چیز دیگر
over- U بسوی دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
no more U دیگر ن [فعل]
otherwise U طور دیگر
on the other part U از طرف دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on more U بار دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
nevermore U هرگز دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
never more U هرگز دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
no more of that U بس است دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
next year U سال دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
nevermore U دیگر ابدا
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
over U بسوی دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
othergates U طور دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
othergates U جور دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
other people U مردم دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
once U یکبار دیگر
otherguise U جور دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
otherguess U جور دیگر
air to air U از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
1It could have been a lot worse.
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com